فضائل الشهداء (در قلمرو آفتاب)

قرارگاه سایبری سردار شهید ابوالفضل صادقی

یادی از شهید گرانقدر - سید علی اکبر زرقامی

هوالمحبوب

بیقرار شهادت

چند هفته‌ای بود که از منطقه‌ای دیگر به گردان ما آمده بود و در همین مدت کم مهرش به دل همه نشسته بود. خیلی پاک و بی‌ریا و صمیمی بود و همیشه لبخند ملیحی بر لب داشت ولی بعضی مواقع در گوشه‌ای ساکت می‌نشست و به دوردستها خیره می‌شد. یک روز کنارش نشستم و گفتم : چی شده سید؟ به چی فکر می‌کنی؟ گفت: دیگه خسته شده‌ام. گفتم از چی؟ گفت: مگه این گردان ، گردان عملیاتی نیست؟ مگه خط شکن نیست؟ گفتم: همه میدونند که گردان فجر یه گردان عملیاتیه، بچه‌های زرغون هم توی گروهان یک، دستۀ یک هستند، یعنی جلودار و خط‌‌ شکن لشکر.

 بعد از کمی صحبت، علت دلتنگی‌اش را فهمیدم. برای رفتن به خطوط مقدم آرام و قرار نداشت. گفتم: سید خیلی سرعت گرفته‌ای، کاملاً داری نوربالا میزنی، خیلی‌ها توی نوبتند... گفت: درسته، ولی ممکنه همیشه خمار شهادت بمونند...

شب عملیات بدر گل از گلش شکفته شده بود، دائماً زیر لب زمزمه می‌کرد، خیلی خوشحال و خندان بود، انگار تمام دنیا را به او داده بودند. قبل از ورود به خط، یکدیگر را در آغوش گرفتیم و گفتم: اینم عملیات، دیگه چی میخوای؟ گفت: دارم عطر و بوی جدم را حس می‌کنم، فقط دلم میخواد مثل حضرت علی‌اکبر بشم. پیشانی نورانی‌اش را بوسیدم و گفتم: سیدجان ما را فراموش نکن.

چند روز بعد، دربیمارستان فهمیدم که سیدعلی اکبر زرقانی در روز25/12/63 در منطقۀ شرق دجله به وصال جد بزرگوارش رسیده و پیکر مطهرش نیز در آنجا جا مانده است. پیکری که بعد از دهسال از سفر بازگشت و در کنار همرزمان شهیدش در گلزار شهدای زرقان به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی.

والسلام

راوی خاطره : برادرم : محمد تقی صادقی

شاید برادرم (محمدتقی) راضی به بیان این قسمت نباشد ولی به نظر من تمام حقایق را باید گفت حتی اگر تلقی به ریا بشود: او هم در همان عملیات از ناحیه سمت چپ سینه بوسیلۀ تیری که از بالای قلبش رد شد و از پشت کمرش بیرون آمد مجروح شد. خداوند تمام یادگاران دفاع مقدس را حفظ کند و با شهدا محشور گرداند. آمین

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ساعت 23:10  توسط محمد حسین صادقی  |