شهید محمد منافی - پسر وزیر بهداری کابینه شهید رجائی
دیروز 29/7/96 تصادفاً قسمتی از مستندی درباره دکتر هادی منافی وزیر بهداری کابینه شهیدان رجائی و باهنر در یکی از شبکههای دیدم که برایم خیلی جالب و عجیب بود.
من در آن سالها در بسیاری از صحنه ها بودم و از اکثر مسائل سیاسی اطلاع داشتم و اخبار را کاملاً دنبال میکردم ولی تا دیروز متوجه نشده بودم و نفهمیده بودم که فرزند این وزیر در همان دوران در جبهه های نبرد حق علیه باطل به شهادت رسیده..یعنی هنوز اخبار بسیاری درباره شهدا و ایثارگران وجود دارد که حتی ما هم که در آن زمان در متن حادثه بودیم از آنها بی خبریم تا چه رسد به نسلهای سوم و چهارم و پنجم و آیندگان.
خیلی مهم است که پسر یک وزیر در سنین نوجوانی به جبهه برود و در جبهه به شهادت برسد و سر و صدائی ایجاد نشود و خبرش در جامعه پخش نگردد.

دکتر منافی : من به جبهه ها سر میزدم ولی به جبهه ای که فرزند خودم در آنجا بود نمی رفتم.
مطالب بیشتر را درباره این وزیر و فرزند شهیدش در در اینجا بخوانید:
مرحبا دکتر، درود بر شرفت و سلام و صلوات بر فرزند شهید بزرگوارت: شهید محمد منافی.
ببییند تفاوت بین وزرا و مسئولین قبلی و فعلی از کجا تا به کجاست؟؟؟
دیدن این سایت و خواندن مطالبش درباره دکتر منافی هم خیلی مفید و جذاب و جالب و تاریخی است
قسمتی از مصاحبه تسنیم با دکتر منافی
دیالوگ جالب شهید محمد منافی با آیتالله خامنهای
تسنیم: شما فرزندی هم به نام محمد داشتید که به شهادت رسید. ماجری به جبهه رفتن مرحوم محمد و به شهادت رسیدنش چگونه بود؟
مرحوم محمد با آقای خامنهای خیلی مأنوس بود. با شهید رجایی هم خیلی مانوس بود. بعد از آن قضیه مجروحیت آقا که دائم با ایشان رفتوآمد داشتیم، مرتب با آقا بود و ایشان هم خیلی به او صمیمیت نشان میداد. زمانی که میخواست جبهه برود من که خیلی جرئت نمیکردم بگویم نرو! گفتم برویم مشهد. رفتیم نزد آقای شیخعباس طبسی، گفتم محمد میخواهد برود جبهه. نشست و به او گفت ما جبهه آنقدر آدم داریم که لازم نیست تو بروی. تو سنت کم است. محمد هم چیزی نگفت و خیلی مودبانه گوش کرد. وقتی آمدیم بیرون گفت والا این حرف را به من گفت این حرفش برای من قابل قبول نیست.

شهید محمد منافی کنار آیتالله خامنهای
آمدیم نزد آقای خامنهای تا با محمد صحبت کند. آقا فرمودند آدم یک پیازچه داشته باشد، یک لقمه میتواند با آن بخورد اما اگر این بماند و رشد کند و تبدیل به پیاز شود با آن یک دیگ غذا درست میکند. محمد هم گفت آن وقت اگر این پیازچه وسط راه خشک شود چه؟ بعد از این بود که عازم جبهه شد.
تسنیم: آن زمان فرزند دیگری هم داشتید؟
من آن زمان همان پسر را داشتم که شهید شد و بعد از مدتها دوباره ازدواج کردم. تلویزیون عراق چند بار جنازه او را به عنوان افتخاراتشان نشان داده بود که مثلا یک بچه 15 ساله را فرزند یکی از مسئولان است به شهادت رسانده بودند.
تسنیم: در برخی سایتها نوشته شده است مرحوم محمد زمانی که دانش آموز بود به ظن ارتباط با مخالفین نظام در کلاس درس دستگیر و بازداشت شده بود اما با پیگیری شما آزاد میشود. آیا این مسئله صحت دارد؟